یهــ روز بهمــ گفتــ میخوامــ باهاتــ دوستــ بشمــ اخه میدونیــ من خیلیــ تنهامــ..!
بهشــ لبخند زدمــ و گفتمــ اره فکر خوبیهــ اخه منمــ خیلیــ تنهامــ...!
یه روز دیگـه گفتــ میشـه دوستتـ داشتهـ باشمـ اخه میدونیــ من خیلیــ تنهامـ...!
اره فکرخوبیهــ اخه منمــ خیلیــ تنهامــ...!
گفتــ میخوامــ تا ابد باهاتــ باشمــ اخه میدونیــ من خیلیــ تنهامــ...!
بهشــ لبخند زدمو گفتمــ اره فکر خوبیهــ اخه منمــ خیلیــ تنهامــ...!
یه روز دیگــه بهم گفتـ میخوامـ برمـ یه جایــ دور که هیچــ مزاحمیــ نباشهــ وقتیــ همه چیز حلــ شد تو همــ بیا اخهــ میدونیــ من اینجا خیلیــ تنهامــ...!
بهشــ لبخند زدمــ و گفتمــ اره فکر خوبیهــ منمــ خیلیــ تنهامــ...!
یه روز یه نامهــ برامــ نوشتـ و گفتـ من اینجا یه دوستــ پیدا کردمــ اخه میدونیـــ من اینجا خیلیـــ تنهامــ...!
یه لبخند براشــ کشیدمــ و زیرشــ نوشتمــ اره فکرخوبیهــ اخه منم خیلیــ تنهامــ...!
یه روز دیگهــ تو نامه برامــ نوشتــ من قرار با دوستمــ تا اخر عمر زندگیــ کنمــ اخه میدونیــ من اینجا خیلیــ تنهامـــ...!
دوباره براشــ لبخند کشیدمـــ و زیرشــ نوشتمــ اره فکر خوبیهــ اخه منمـــ خیلیــ تنهامــ...!
حالا دیگهــ اون تنها نیستـــ و از این بابتـــ خوشحااااالمـــ....!
چیــزیــ که بیشتر از همـــه خوشحالمـــ میکنه اینه کـــه اون هنوز نمیدونه منـــ خیلیـــ خیلیـــ تنهامـــ...!
|